کد مطلب:140518 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

فرستادن ابن زیاد عبدالملک بن الحارث را برای اخبار شهادت امام به مدینه
قبلا گفتیم پسر زیاد ملعون عبدالملك بن الحارث را جهت اخبار شهادت امام علیه السلام به مدینه گسیل داشت، عبدالملك با نامه ابن زیاد به مدینه وارد شد مردی


از قریش او را دید، گفت: چه خبر آورده ای؟

عبدالملك گفت: از امیر بباید شنید.

آن مرد قریشی گفت: انا لله و انا الیه راجعون، به خدای كه حسین علیه السلام را كشتند.

عبدالملك خود را به نزد عمرو بن سعید والی مدینه رساند، وی از او پرسید حال و خبر چیست؟

عبدالملك گفت: آنچه فرح و سرور تو را افزون كند، حسین بن علی علیهماالسلام كشته شد.

عمرو بن سعید گفت: بیرون برو و نداء كن و این خبر را منتشر ساز

عبدالملك گوید: چون ندا دادم چنان فغان و شیون از خانه های هاشمیان برآمد كه هرگز چنان ندیده بودم دوباره نزد عمرو بن سعید آمدم، چون مرا دید شادی ها كرد در حالی كه می خندید این شعر عمرو بن معدی كرب را خواند.

شعر



عجت نساء بنی تمیم عجة

كعجیج نسوتنا غداه الارانب



گریه ای كه امروز از مخدرات هاشمیه می شنوید عوض گریه ای است كه از زنان ما بنی امیه در قتل عثمان می شنیدید سپس عمرو بن سعید بر منبر رفت و برای مردم خطبه خواند و یزید را ستود و دعاء كرد و در اثناء سخن گفت:

انها لدمة بلدمة و صدمة بصدمة كم من خطبة بعد خطبه و موعظة بعد موعظة، حكمة بالغة فما تغنی النذر.

ما می خواستیم تا حسین زنده بوده و كشته نشود ولی پیوسته ما را دشنام می داد و ما او را مدح می نمودیم، او می برید و ما وصل می كردیم باری چه می توان كرد او به خلافت و اطاعت یزید تن نداد و ما رفع او را لازم دانستیم.

عبیدالله بن السائب گفت: اگر صدیقه طاهره زنده بود و سر بریده فرزند خویش را می دید بر او می گریست.


عمرو بن سعید برآشفت و به او سخنان زشت گفت سپس اظهار نمود ما به فاطمه اقرب و اولی هستیم زیرا پدرش عموی ما و شوهرش برادرمان و پسرش فرزند ما است، بلی فاطمه بر او می گریست و قاتل او را ملامت می نمود.

یكی از غلامان عبدالله بن جعفر شهادت محمد و عون پسران عبدالله را به او خبر داد و استرجاع نمود یعنی كلمه انا لله و انا الیه راجعون را گفت، ابوالسلاسل غلام عبدالله گفت:

این جمله مصائب از ناحیه حسین بن علی علیهماالسلام متوجه ما گردیده است.

عبدالله بن جعفر برآشفت و با یك تای نعلین خود او را سخت زد و گفت: یابن اللختاء، أللحسین تقول هذا؟

من نیز اگر در كربلاء می بودم البته خون خود را در مقدم وی می ریختم و در مرگ فرزندانم همین برای من تسلیت است كه در ركاب همایون خالوی خود كشته شده اند.